تاریخچه موسیقی ایران
 

پیدایش موسیقی


آواز-شعر

بشر با درک زیبایی از طبیعت الهام گرفت و با تقلید اشعار و آهنگهای طبیعی و انعکاس این آثار،هنر را که یکی از عوامل مهم ابراز احساسات و بیان زیبایی است به وجود آورد و آن را به صورتهای گوناگون منعکس نمود. غم و شادی و عواطف و احساسات انسانی مفاهیم واحدی است، اختلاف در طرز بیان و توصیف آن است.
شعر و موسیقی با بشر به وجود آمد و انسان از زمانی که پا به عرصه وجود گذاشت و در آغوش طبیعت بدون قید و بند و به طور آزاد مانند حیوانات در ظلمت جهل و نادانی زندگی می کرد دارای



 

پیدایش موسیقی


آواز-شعر

بشر با درک زیبایی از طبیعت الهام گرفت و با تقلید اشعار و آهنگهای طبیعی و انعکاس این آثار،هنر را که یکی از عوامل مهم ابراز احساسات و بیان زیبایی است به وجود آورد و آن را به صورتهای گوناگون منعکس نمود. غم و شادی و عواطف و احساسات انسانی مفاهیم واحدی است، اختلاف در طرز بیان و توصیف آن است.
شعر و موسیقی با بشر به وجود آمد و انسان از زمانی که پا به عرصه وجود گذاشت و در آغوش طبیعت بدون قید و بند و به طور آزاد مانند حیوانات در ظلمت جهل و نادانی زندگی می کرد دارای احساسات و عواطف و واجد تأثرات و حالات نفسانی مانند بیم و امید و غم و شادی میل و نفرت و سایر کیفیات درونی و در دوران زندگی نیز پیوسته محکوم احساسات و عواطف خود بوده است. بشر از مناظر دلکش طبیعت و کوه و دشتهای سبز و خرم و رنگهای گوناگون و بهار فرح انگیز و عطر گلها و الحان مطبوع پرندگان و دیگر حیوانات و درخشندگی خورشید و ستارگان و آسمان زیبا و شفاف و امثال اینها لذت می برد. و به حالت انبساط و نشاط در می آمد و بالعکس از تاریکی و مناظرهراس انگیز و صداهای وحشتناک و آثار ناگوار جوی و وحشت می کرد و همانطور که از مناظر زیبا و دل انگیز منبسط میشد و به وجد می آمد از مظاهر قهر و غضب طبیعت و مصایب گوناگون اندوهناک شده ، وحشت می کرد و پیوسته از آن گریزان بود.

عواطف و احساسات و ادراکات و مکنونات باطنی و انفعالات درونی ناشی از این عوامل که پیوسته با بشر همراه بوده می بایست به صورتی جلوه گر شود و آن صورت جز کردار و گفتار نمی توانست باشد. بنابراین انفعالات درونی و عواطف و احساسات و تاثرات خود را به صدا ،حرکات و کلمات که مناسبترین وسیله برای بیان احساسات و هیجانات است آشکار ساخت که نمودار آن آواز و شعر بود. ارسطو فیلسوف یونانی می گوید (شعر و آواز دو شاخه از یک ریشه اند )
از زمانی که بشر توانست انفعالات درونی خود را بوسیله صدا نمایش دهد و وزن را از صداهای منظم و مختلف طبیعت به دست آورد، موسیقی را به وجود آورد زیرا جهان پر از اصوات است، و عالم خلقت بر توازن و انتظام استوار است. "لئو پلد دوفن" در کتاب خود انتولوژی کوچک که برای معلمین موسیقی نگاشته درباره پیشینه موسیقی می گوید: ریشه موسیقی به عهد کهن ارتباط دارد موسیقی صوتی با سخن به وجود آمده است. در واقع همان روزی که انسان توانست برای نخستین بار خوشیها و رنجهای خود را باصدا نمایش دهد مبدأ موسیقی به شمار می آید.) در واقع به عقیده او موسیقی انسانی نتیجه صداهای منظم و مختلف طبیعت است و هر صوتی حالت و وضعی را مجسم نموده و موجب پیدایش ساز خاصی گردیده است.

شعر و موسیقی زادگان یک مادرند. این هر دو مولود عواطف و احساساتند. همان معلمی که خنده و گریه و شاعری را به بشر آموخته رامشگری را نیز به او یاد داده است. بشر در دبستان طبیعت، از عشوه و ناز گل و الحان پرندگان خوش آواز چون بلبل،و وزیدن باد بین شاخ و برگ درختان و چم و خم اشجار و نونهالان کوه و دشت و چمن ،در جریان خوشایند آبهای روان جویبارها ریزش آبشارها و فرود آمدن قطرات باران بر روی آب و آهنگ موزون قدمها در راه رفتن و ضربان نبض و امثال اینها – که حکم مربی را برای بشر اولیه داشت و از آن تعلیم میگرفت و تقلید می کرد. – هم صنعت شعر را آموخته است و هم فن موسیقی.

چون تشخیص موزون از غیر موزون در طبیعت بشر است،و هر چیز موزون ملایم طبع انسان است؛آواز و شعر که هر دو موزونند و ملایم طبع بشر، از همان دوران قدیم به صورت آداب و رسوم جزء زندگی ملل عالم در آمدند و نخست با آداب و مراسم جادویی وسپس با تشریفات مذهبی همراه شده به تدریج از آن جدا گردیدند و استقلال یافتند، و به واسطه تأثیر عوامل طبیعی،محیط جغرافیایی ،زبان ،مذهب ،نیازها ،چگونگی زندگانی و آداب و رسوم و عادت اقوام و طوایف با یکدیگر اختلاف پیدا کردند.

بعد از آن که بشر به تمدن نزدیک گردید با اختراع آلات و ادوات موسیقی از الحان و نواهایی که در ذهن او حالت مطبوع و دلپذیر ایجاد می کرد تقلید نمود و با سرودهای مذهبی به نیایش ارباب انواع پرداخت و موسیقی را رکن اصلی دین قرار داد و از آوازهای ضربی و غیر ضربی در جشن و سرور و پرستش خدایان خود استفاده نمود.
با وسعت دایره تمدن تغییراتی در زندگانی بشر به وجود آمد شعر و آواز نیز دستخوش تغییر و تحول شدند و قواعد خشک و اصول علمی در هر یک از این دو مظهر احساسات و عواطف بشری دخالت کرد و تحول و تغییراتی در آنها به وجود آورد. این مظاهر که در آغاز پیدایش قواعد و قوانین مضبوطی نداشتند،به همان نسبت که تحت شرایط و قوانین قرار گرفتند و به تدریج سادگی و روحانیت خود را از دست دادند،از یکدیگر تفکیک و پایبند به قیود و تابع شرایط و قوانینی گردیدند و هر کدام فنی جداگانه شدند و روشی را در پیش گرفتند.



پیدایش سازهای موسیقی

طبیعی ترین وسیله آواز سینه و حلقوم طبیعی انسانی و ساده ترین وسیله ایجاد وزن دستهای آدمی است. انسان با بر هم زدن دستها وزن را نگاه می داشته و نغمه ها و آهنگها را همراهی می کرده است. بعدها بشر از شاخ حیوانات و روییدنیهایی که در دسترس داشت،سازهای بادی مانند بوق و نی را اختراع کرد و با کمک حس شنوایی سوراخهایی، با توجه به معتقدات نجومی و اعداد مقدس در آنها تعبیه نمود که اکنون به صورتهای گوناگون تکامل یافته است.همچنین انواع طبلها و سازهای ضربی را اختراع کرد و در تکامل آنها کوشید. گمان می رود در اختراع سازهای زهی از کمان الهام گرفته،از شکل آن استفاده کرده و آن را به صورت چنگ درآرده است و به تدریج به اختراع انواع آن دست زده است و اندک اندک نواقص آن را برطرف ساخته. اکنون انواع سازهای زهی به صورتهای گوناگون تکامل یافته است، مانند : کمانچه و ویولون و غیر اینها. همچنین به اختراع سازهای دیگر توفیق یافته و به تدریج آنها را به تکامل برده است.

در کاوشهای باستان شناسی سازهای بادی و زهی چون نی و چنگ و غیر اینها را یافته اند که تارخ اینها به چند هزار سال پیشس از میلاد می رسد. همچنین در سنگ نبشته ها و حجاریها و بر روی اشیاء یافته شده، صورت این قبیل سازها حک و نقر شده است. بشر با اختراع سازها و ادوات موسیقی از الحان و نواهایی که در ذهن او حالتی مطبوع ایجاد می کرد،تقلید نموده و پیوسته در راه تکامل آن گام برداشته است.

 منبع : ((تاریخچه موسیقی)) کلنل علی نقی وزیری